اشعار سیدعلیرضا شفیعی

  • متولد:

ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو... / سیدعلیرضا شفیعی

خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان‌ هر واژه در انجیل، بی سامان تو

ای اشارت های موسی! یک جهان دیوانه ات
ای بشارت های عیسی! یک جهان حیران تو

در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور
آمدند اینک به استقبال از قرآن تو

نام تو اشک است روی گونه ی اهل کتاب
آتش شوق است در جان و دل سلمان تو

در پریشان‌حالی این سجده های شب‌زده
آفتاب جاودان، پیشانی تابان تو

جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش
کاش دریایی شود از جاریِ باران تو

یا اباالقاسم! دل ما خانه ی مهر علی است
ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو...
 

252 0 4.25

منم؛ شهادت! سودای هر شبت برخیز / سیدعلیرضا شفیعی


قدم قدم همه جا آمدم به دنبالت
نبوده ام نفسی بی خبر از احوالت

جهان نبود برای تو ساحت پرواز
چه آسمان بلندی است وسعت بالت

چه سال‌ها که شب قدر در پی‌ام بودی
و مستجاب شد آخر دعای امسالت

چه طالعی است طلوع تو در میانه ی خون
درود بر بختت.. مرحبا به اقبالت

منم؛ شهادت! سودای هر شبت برخیز
بیا بیا که منم قبله گاه آمالت

منم؛ شهادت! رویای هر شبت.. برخیز
بیا بیا که خودم آمدم به دنبالت
 

436 0 4.67

آرامش جادوانه ای باشد و من / سیدعلیرضا شفیعی

 

بر لب تپش ترانه ای باشد و من
آرامش جادوانه ای باشد و من


از این همه های و هو چه حاصل؟! ای کاش
غوغای کتابخانه ای باشد و من
 

488 0

به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم / سیدعلیرضا شفیعی

به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم

بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی
که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم

باز از فرط عطش خشک شده کام من،آری
تشنه ام؛ تشنه ی لبهای عطشناک فراتم

باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم

با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوه ی ذاتم

با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم

1651 2 4

ای كاش می‌شد دوباره بالی به دور حرم زد / سیدعلیرضا شفیعی

در كوچه‌های نگاهت ای كاش می‌شد قدم زد
در شرح قرآن چشمت آیه به آیه قلم زد

فریاد نهج‌البلاغه با چرخش ذوالفقارت
همدم شد و بر سر كفر، تیغ عدم دم به دم زد

اكسیر عشق تو غوغاست بی‌شك طلا می‌شود خاك
حتی خدا روز خلقت از كیمیای تو دم زد

در خواب بودم دمادم، در خواب... یك خواب مبهم
یاد تو چون سرمه‌ی صبح، بیداری‌ام را رقم زد

بال و پرم را شكسته بار گناهانم آقا
ای كاش می‌شد دوباره بالی به دور حرم زد
2020 0 5