خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو راهبان هر واژه در انجیل، بی سامان تو
ای اشارت های موسی! یک جهان دیوانه ات ای بشارت های عیسی! یک جهان حیران تو
در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور آمدند اینک به استقبال از قرآن تو
نام تو اشک است روی گونه ی اهل کتاب آتش شوق است در جان و دل سلمان تو
در پریشانحالی این سجده های شبزده آفتاب جاودان، پیشانی تابان تو
جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش کاش دریایی شود از جاریِ باران تو
یا اباالقاسم! دل ما خانه ی مهر علی است ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو...
قدم قدم همه جا آمدم به دنبالت نبوده ام نفسی بی خبر از احوالت جهان نبود برای تو ساحت پرواز چه آسمان بلندی است وسعت بالت چه سالها که شب قدر در پیام بودی و مستجاب شد آخر دعای امسالت چه طالعی است طلوع تو در میانه ی خون درود بر بختت.. مرحبا به اقبالت منم؛ شهادت! سودای هر شبت برخیز بیا بیا که منم قبله گاه آمالت منم؛ شهادت! رویای هر شبت.. برخیز بیا بیا که خودم آمدم به دنبالت
بر لب تپش ترانه ای باشد و من آرامش جادوانه ای باشد و من
از این همه های و هو چه حاصل؟! ای کاش غوغای کتابخانه ای باشد و من